کتاب خانه دبیرستان
RSS طراح قالب وبلاگ پروفایل تماس با مدیر عناوین مطالب صفحه اصلی
موضوعات
پیوندها
روم1
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کتاب خانه دبیرستان و آدرس ketabckane.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

حسین کنارنگ





طراح قالب وبلاگ
پیوندهای روزانه
روم
تبادل لینک رایگان
مدل مو
ساعت مچی مرذانه
حواله یوان به چین
خرید از علی اکسپرس
دزدگیر دوچرخه
الوقلیون

آرشیو پیوندهای روزانه
طراح قالب وبلاگ
Powered By LoxBlog.COM
در باره ی ما و دبیرستان ما

ادامه مطلب را کلیک کن

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
رمز را وارد کنید
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه‌‌ی مطلب
نقش کتاب در زندگی کودکان

ادامه مطلب را کلیک کن

برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه‌‌ی مطلب
مطالعه ، جایگاه و اهمیت آن

ادامه مطلب را کلیک کنید

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
رمز را از رمز گشا درخاست کنید یا از این کد استفاده کنید کد:1022
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه‌‌ی مطلب
چه گونه می توان کودکان را به مطالعه عادت داد

ادامه مطلب را کلیک کن

برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه‌‌ی مطلب
بازدید از کتاب خانه ده فجر

 

برچسب‌ها: <-TagName->
غذای دسته جمعی

غذای دسته جمعی

همینکه رسول اکرم و اصحاب و یاران از مرکبها فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند تصمیم جمعیت بر این شد که برای غذا گوسفندی را ذبح و آماده کنند.

یکی از اصحاب گفت: سر بریدن گوسفند با من

دیگری : کندن پوست آمن

سومی : پختن گوشت آن با من

چهارمی: ......

رسول اکرم: جمع کردن هیزم از صحرا با من

جمعیت: یا رسول الله شما زحمت نکشید و راحت بنشینید ما خودمان با کمال افتخار همه این کارها را میکنیم

رسول اکرم: میدانم که شما میکنید ولی خداوند دوست نمیدارد بنده اش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد.

سپس به طرف صحرا رفت و مقدار لازم خارو خاشاک از صحرا جمع کرد و آورد.

-------------------------------------------------------------------------------

امام باقر و مرد مسیحی

امام باقر علیه السلام لقبش باقر است. باقر یعنی شکافنده. به آن حضرت باقرالعلوم می گفتند یعنی شکافنده دانشها.

مردی مسیحی به صورت مسخره و استهزا کلمه باقر را تصحیف کرد به کلمه بقر یعنی گاو.

به آن حضرت گفت: انت بقر  یعنی تو گاوی

امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند با کمال سادگی گفت : نه من بقر نیستم من باقرم.

مسیحی : تو پسر زنی هستی که آشپز بود.

امام: شغلش این بود و عار و ننگی محسوب نمیشود.

مرد مسیحی: مادت سیاه و بی شرم و بد زبان بود.

امام: اگر این نسبتها که به مادرم میدهی راست است خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد که دروغ و افترا بستی.

مشاهده این همه حلم از مردی که قادر بود همه گونه موجبات آزار یک مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد کافی بود که انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بکشاند.

مرد مسیحی بعدا مسلمان شد.

برچسب‌ها: <-TagName->
خانه، کتاب، مطالعه
 
 
 خانه، کتاب، مطالعه


 

جایگاه «کتاب»، در خانه ها و خانواده های - ما کجاست؟منظور، جای آن در تاقچه، قفسه و کمد نیست، بلکه از نظر «فرهنگ کتابخوانی» و انس با مطالعه و «مرجع» قرار دادن کتاب برای حل مشکلات فکری و اخلاقی و افزایش مطالعاتِ دینی و تاریخی و ارتقای سطح آگاهیهای اجتماعی و سیاسی و کسب مهارتهای بیشتر در زمینه تربیت، خودسازی، مدیریت خانه، برخورد با دیگران، نظم و نظافت خانه، بهداشت و درمان خانواده، ایجاد سرگرمیهای سالم و پر کردن اوقات فراغت و

غنی ساختن ایام تعطیلی است.

به عبارت دیگر، آیا «کتاب»، در سبد فرهنگی خانه ما جایگاهی دارد؟ آیا به کتاب و مجله هم به عنوان یکی از «نیازها» که برای تأمین آن هزینه ای را متحمل می شویم، می نگریم؟

وقتی سخن از «خانه» و «کتاب» است، بحث «کتابخانه» هم به میان می آید. آیا کتابخانه های عمومی شهر خود را می شناسیم؟ آیا عضو کتابخانه هستیم؟ فرزندانمان را با کتابخانه ها هم آشنا می کنیم تا یکی از جاهایی را هم که می توان برای تفرج رفت (البته تفرج روحی و فکری) کتابخانه دانست؟ آیا در خانه، «کتابخانه خصوصی» داریم؟ و اگر هست، چه نوع کتابهایی و از کدام نویسندگان و برای چه مخاطبانی؟ آیا اهل امانت گرفتن از کتابخانه های امانی هستیم؟ آیا از کتابهای خود به دیگران امانت می دهیم یا به احتکار کتاب می پردازیم؟

یک هزارم آنچه در سانه های عمومی و آگهی های تبلیغاتی و پیامهای بازرگانی در باره کالاهای مصرفی و لوازم زندگی و محصولات غذایی و ... پخش می شود، به «کتاب» اختصاص نمی یابد! چرا؟ آیا کتاب، جزء نیازهای زندگی نیست؟ آیا به مطالعه هم احتیاج نداریم؟ آیا چنان نیست که کتابخوانی هم بتواند برای ما رفاه روحی، آرامش اعصاب، سلامت فکر و پیشرفت علمی فراهم آورد؟ پس چرا این همه مورد غفلت است؟

آیا خانواده ها مقصرند که از چنین پیامهایی استقبال نمی کنند و آن را مهم نمی شمارند؟

آیا کوتاهی از رسانه هاست که به «رشد معنوی» به اندازه رشد صنعتی و تولیدی بها نمی دهند؟

یا عامل پول و درآمد و سودجویی، نقش تعیین کننده در «جهت گیری تبلیغات» دارد؟

به هر حال، قصد گله و انتقاد در کار نیست. طرح این همه سؤال هم برای برانگیختن ذهن و تمرکز بر روی موضوعی همچون «کتاب و مطالعه» است و رابطه ای که با این مقوله داریم.

گاهی کتاب هست، ولی کتابخوان نیتس.

گاهی کتابخوان هست، ولی کتاب و دسترسی به کتابخانه نیست.

گاهی هیچ کدام نیست. و البته صورت چهارم مطلوب ترین صورت است، یعنی هم میل و اشتهای به مطالعه در جامعه و خانواده ها و بین جوانان و کودکان باشد، هم کتابهای متنوع و ارزان در زمینه های مختلف به راحتی در اختیار علاقه مندان قرار گیرد، تا پاسخی به این میل طبیعی و اشتهای مبارک باشد.

اگر هدف کارخانه ای صرفا «افزایش تولید» باشد، بدون محاسبه خریدار و بازار فروش، شکست این کارخانه، حتمی است. به موازات تولید، باید «بازاریابی» هم کرد. کارخانه های عظیم، بخش عمده ای از تبلیغات خود را به ایجاد «جاذبه مصرف» و «جذب مشتری» اختصاص می دهند، تا تولیداتشان در انبارها راکد نماند و چرخه تولید از کار نایستد.

در «بازار کتاب» نیز چنین وضعی قابل بررسی است.

«فرهنگ مطالعه» اگر پایین باشد، تیراژ کتابها اندک و سطح تولید محصولات فرهنگی به صورت کتاب و مجله پایین خواهد بود. اگر شوقی به خرید و مطالعه کتاب نباشد و به عنوان یک «نیاز» تلقی نشود، انبارها پر از کتاب می ماند، بی آنکه مشتریان برای خرید به کتابفروشی ها سر بزنند و کتابها در قفسه های کتابخانه ها خاک خواهد خورد، بی آنکه مراجعه کنندگان، غبار فراموشی و تنهایی و غربت را از چهره کتابها بزدایند.

از بالا بودن آمار تولید کتاب چه سود، اگر مطالعه رو به کاهش باشد؟!

برای ترویج فرهنگ کتابخوانی باید برنامه سازی و تبلیغات و کارهای فرهنگی و رسانه ای کرد، تا به صورتِ یک «نیاز»، یک مسأله «حیاتی» و یک مایه «افتخار و امتیاز» به شمار آید.

درست است که کتاب گران است، و این یکی از عوامل روی گردانی مردم از کتاب تلقی می شود، ولی انصاف باید داد، با هزینه ای که برای خرید یک کیلو بستنی، یک هندوانه، یک پرس غذا، یک بسته چیپس و پفک و ... پرداخت می شود و اغلب چند لحظه پس از خرید، مصرف شده و تمام گشته است، نمی توان یک کتاب خوب خرید و در خانه گذاشت و سالها از آن بهره گرفت، حتی به نسل بعدی به یادگار گذاشت؟

چطور است که برای یک دست لباس، برای پوشیدن یکی دو سه نوبت و پز دادن و خودنمایی کردن و کلاس داشتن، بعضی حاضرند دهها هزار تومان بپردازند، ولی دلشان نمی آید همان مبلغ را صرف تهیه یک دوره کتاب علمی، تاریخی، تفسیر، اخلاق و ... کنند؟! پس مشکل جای دیگر است. نه در گرانی کتاب! مشکل آن است که برای جنبه های فکری، علمی و فرهنگی، ارزش کمتری قایلیم، از این رو حاضر به هزینه کردن در این زمینه نیستیم.

چه اشکال دارد که در هر خانه ای یک کتابخانه کوچک، حتی در حدّ پنجاه جلد کتاب وجود داشته باشد که اهل خانه، همچنان که هنگام تشنگی و گرسنگی، سراغ یخچال و آشپزخانه می روند، در مواقعی هم سراغ قفسه کتاب بروند و به تغذیه روح و جان خود بپردازند؟

چه عیبی دارد که برای دریافت یک مجله خوب و سالم و آموزنده هفتگی یا ماهانه، مشترک شویم و پستچی هر هفته یا هر ماه، یک بار در خانه ما را بزند و ما با اشتیاق، آن محموله فرهنگی را از دست او بگیریم؟

باور کنید با پولِ عوض کردن دکوراسیون خانه یا تعویض مبل و صندلی (که اغلب از روی هوس یا چشم و هم چشمی انجام می شود) می توان یک کتابخانه جمع و جور و پربرکت در خانه تهیه کرد، می توان به فامیل هم کتاب امانی داد، می توان بچه های همسایه را هم برای استفاده از کتابها سهیم و شریک کرد.

پدری، هر بار که برای خرید به بازار می رفت، یکی دو کتاب هم همراه لوازم خانگی می خرید.

مادری، هر شب از قصه های شیرین کتابهای حکایت، برای فرزندان خود می خواند.

در یک خانه، افراد خانواده قرار گذاشته بودند هر شب دو صفحه از «توضیح المسائل» را از رو می خواندند و در باره مسأله ها به بحث و گفتگو می پرداختند.

کسی را می شناسم که برای تشویق بچه های خود، به جای خریدن پفک و بستنی، کتاب و مجله می خرد، البته شوق مطالعه را هم قبلاً در فرزندانش ایجاد کرده است.

یک روز، شخصی یک سؤال علمی مطرح کرد و یافتن پاسخ را بین افراد خانواده اش به مسابقه گذاشت و از آنان خواست تا جواب را از کتابهای موجود در خانه پیدا کنند.

معلمی بود که پیوسته کتابهای جدید را که به درد خود یا خانواده اش می خورد تهیه می کرد و پس از خواندن، آن را به یک دوست یا همکار، هدیه می داد.

پدری یک روز یک نویسنده را به خانه خود دعوت کرد و خود و خانواده و فرزندانش پای صحبتهای او نشستند و این دیدار و جلسه، اثری مثبت در جذب خانواده به کتاب و مطالعه داشت.

یکی از پیشنهادهای من این است که گاهی برای بردن کادو برای کسی که خانه خریده، یا ازدواج کرده، یا از سفر حج و عتبات آمده، یا صاحب فرزند شده، به جای پارچ و لیوان و بشقاب و دسته گل و جعبه شیرینی، می توان یک بسته زیبای کادو برد که محتوای آن چندین کتاب مورد نیاز افراد خانواده در باره مثلاً اخلاق معاشرت و تربیت فرزند و مسایل بهداشتی و احکام شرعی و داستانهای سازنده و هنر آشپزی و کتاب علمی و سیاسی و اعتقادی باشد، یا یک جعبه نوار کاست که تشکیل شده باشد از نوارهای: سخنرانی، ترتیل قرآن، مداحی و نوحه خوانی، سرودهای انقلابی، غزلهای عرفانی، آموزش احکام، دعای کمیل یا ندبه یا عرفه و ...

به هر حال، درست است که برنامه های تلویزیون در خانواده ها جای همه چیز را گرفته است و درست است که سرگرمی هایی همچون آتاری، کامپیوتر، سی دی های مختلف بازار خوبی پیدا کرده است، ولی باز هم «کتاب» جای خود را دارد و هیچ یک از اینها جای «مطالعه» را نمی تواند و نباید بگیرد.

تشویق فرزندان به کتابخوانی، تهیه کتابهای خوب برای فرزندان و دادنِ «جایگاه» خاص به مقوله کتاب و مطالعه در خانه، یک اقدام فرهنگی مناسب است که پدر و مادر، یا افرادِ فهیم خانواده می توانند در ایجاد این «رابطه»، کوشا و مؤثر باشند.

پایان این نوشته را به بازخوانی این متن کوتاه و مفید اختصاص می دهیم:

«لحظات تنهایی و دلتنی خود را با مطالعه پر کنیم.

کتابخانه، معبد اهل دانش و محراب مقدس علم آموزی است.

کتاب، معلمی ساده و صمیمی و همیشه در دسترس است که بی ادعا و تکلف و منت، آنچه دارد در اختیار ما می گذارد.

مطالعه، غذای روح و درمان بیماریهای فکری است. اگر غذای مسموم بخوریم، حیاتمان به خطر می افتد. زیان و خطر کتابهای ناسالم، بیش از غذای فاسد است؛ پس باید در گزینش کتاب، دقیق بود.

کم خونی «رگهای ایمان» را باید با مطالعه آثار خوب جبران کرد. شناخت کتاب خوب بسیار مهم است. کتاب خوب آن است که هم مفید باشد، هم سالم و مطمئن.

وقتی در میان نویسندگان، بیماردلانی هستند و وقتی در میان کتابها و مجلات، نمونه های ناسالم و آلوده هم وجود دارد، چه باید کرد؟ جز دقت و احتیاط؟!

هر که از کتاب و مطالعه بیگانه است، غریب و تنهاست.»


برچسب‌ها: <-TagName->
آیا همیشه وقت طلاس؟؟

 

خداییش خیلی کم کتاب میخونیم. منظورم تنها کتاب نوعی نیست بلکه هر چیزی که بشه ازش یه نکته یا یه مطلب علمی  آموخت مثل اینترنت ، بروشور ، پوستر یا جمله پایین یک عکس . آیا وقتمون طلاس که واسه خوندن حتی یه جمله وقت نمیذاریم؟  متاسفانه ما دانشجوا در زمینه رشتمون با وجود امکانات آموزشی هر چند در حد متوسط وقت باصطلاح باارزشمون رو هدر میدیم. و برای توجیه کمکاری خودمون  میگردیم و میگردیم تا یه کمبودی رو پیدا کنیم ، اونجاس که حسابی  وقت میذاریم و شروع به  اعتراض میکنیم:
اینکه سرعت اینترنت پایینه ، یا دقیقا اون کتابی که تو کتابخونه نیست رو  میخواهیم بخونیم ویا هزار بهونه دیگه.هیچکی منکر اعتراض در جهت بهبود امکانات نیستم اما آیا اگه امکانات از اینی که هست بهتر بشه ما استفاده میکنیم؟؟؟    ای کاش اینجور بود.
 
برچسب‌ها: <-TagName->
ضرورت احترام متقابل

 

درتعامل با ارباب رجوع ما کتابداران آموخته ایم که باید صبور، خوش‌برخورد، مودب و مورد اعتماد باشیم. میدانیم که مراجعین دوست دارند علاوه بر دریافت سرویس از کتابخانه احترام نیز دریافت کنند. انتظار دارند کارکنان کتابخانه به سئوال‌هایشان با صبر و شکیبایی پاسخ دهند. انتظار دارند کارشان در اسرع وقت و با حداقل معطلی انجام شود. انتظار دارند خدمات ارائه شده به آنها مطلوب باشد.و صدالبته همانطورکه مراجعین بر گردن ما کتابداران حق دارند کتابداران نیز حقوقی دارند که باید از سوی مراجعین رعایت شود. آیا این حق از جانب همه مراجعین رعایت می شود؟ واقعا” چه توضیحی در مقابل بی احترامی برخی مراجعین به کتابداران در قبال نپرداختن جریمه دیرکرد ، بی توجهی محض به قوانین و مقررات کتابخانه ، درخواستهای غیرمنطقی و خلاف مقررات کتابخانه وجود دارد؟ آیا همیشه این کتابدارانند که باید کوتاه بیایند. آیا کتابدارانی که در ارتباط با ارباب رجوع هستندحق دارند خسته شوند ؟ گفتن نه حق ندارند، چون باید خدمت کنند! اصلا” منصفانه نیست . آیا ارباب رجوع می پذیرد کتابداران فعال درا ین بخش از کتابخانه انسان هستند و نه ماشین و بالطبع انسان پس از چند ساعت کار و فعالیت نیاز به صرف ناهار و کمی استراحت جهت کسب انرژی دارد؟ . آیا کارکنان این بخش می توانند جهت صرف ناهار تنها چند دقیقه این قسمت را تعطیل کنند؟ خدا آن روز را نیاورد چه حرف و حدیث هایی که نخواهید شنید. حرف من به عنوان یک کتابدار این نیست که بگویم همه مراجعین ما به کتابداران بی احترامی می کنند و زبانم لال قدر نشناسند و یا همه کتابداران ما در مقابل مواردی که ذکر نمودم صبوری از خود نشان میدهند . تنها درخواست من این است بیایید به حقوق هم احترام بگذاریم و همیشه تنها خودمان را خواه در جایگاه سرویس گیرنده و خواه در جایگاه سرویس دهنده صاحب حق ندانیم

 

برچسب‌ها: <-TagName->
معرفی کتاب

 

جزیره‌ی بی‌تربیت‌ها'

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان جلد 2 کتاب'جزیره‌ی بی‌تربیت‌ها' از مجموعه‌ی 10 جلدی شهرام شفیعی را به کتاب‌فروشی‌ها روانه کرد...

به گزارش روابط عمومی و امور بین‌الملل کانون، این کتاب ماجراهایی با عناوین "بوق"، "جشن تولد"، "همه عاشق جغرافی‌اند"، "رد شدن از خیابان"، "تبریک"، "اسکناس تقلبی"، "ماشین چمن‌زنی قرمز" و "استخوان ماهی" را برای علاقه‌مندان به موضوع‌های طنز روایت می‌کند.

تصویرگری کتاب "جزیره‌ی بی‌تربیت‌ها" را که برای گروه سنی "ج" و "د" ( سوم تا ششم دبستان و دوره راهنمایی) نوشته شده، ندا عظیمی انجام داده است.

شخصیت‌های این کتاب را خانواده‌ی سلطنتی بی‌تربیت‌ها یعنی پدر، مادر، بابونه، پادشاه، دروازه‌بان و زن عمو تشکیل می‌دهند که در کاخی زندگی می‌کنند که به موزه تبدیل شده است.

در یکی از داستان‌های این کتاب با عنوان "همه عاشق جغرافی‌اند" می‌خوانیم: آقای همسایه که مسافرتی فوری برای او و خانواده‌اش پیش آمده از پادشاه بی‌تربیت‌ها می‌خواهد از پدر پیرش که مشهورترین جغرافی‌دان جهان است، چند روزی در کاخ نگهداری کند و مراقب باشد قرص‌های قلبش را گم نکند. پادشاه به آقای همسایه پاسخ می‌دهد اگر نگران گم شدن قرص‌ها هستید، می‌توانید قرص‌‌ها را با خودتان ببرید! و...

بر همین اساس، در داستان دیگری از این کتاب با عنوان "استخوان ماهی" ماجرا از آن‌جا آغاز می‌شود که خانواده‌ی سلطنتی برای شام ماهی سرخ کرده داشتند. پادشاه دم ماهی‌اش را گرفت و آن را بالا آورد و گفت: من ماهی خوردن بلد نیستم! ای اهالی محترم کاخ، قسم می‌خورم من قبلاً نهنگ نبوده‌ام و ادامه داستان.

شمارگان این کتاب 10هزار نسخه با قیمت 1800 تومان در 156 صفحه رنگی در دسترس مخاطبان قرار دارد.

گفتنی است سال 1389 جلد اول این کتاب توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر و در مراکز کانون سراسر کشور نیز در شمار آثار مورد علاقه‌ی کودکان قرار گرفت.

 

برچسب‌ها: <-TagName->
چکونه کتاب بخا نیم؟

ادامه مطلب را کیک کنید

برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه‌‌ی مطلب
طنز

 

طنز

طنز اختراع بزرگ انسان

طنز یکی از گونه‌های ادبی و هنری تفکر انتقادی است. طنز سرشتی انتقادی دارد و به گفته‌ی چرنیشفسکی : طنز، آخرین مرحله‌ی تکامل نقد است. طنز، تصویر هنری ِ جمع تناقض‌ها و تضادهای درونی و بیرونی انسان و جامعه در لحظه و تاریخی واحد، با بیان و لحنی نیش‌خند آفرین است. طنز پرداز نیک می‌داند که جمع تناقض‌ها و تضادها درآن ِواحد در منطق صوری امری محال است، اما قلم‌رو طنز پرداز زنده‌گی اجتماعی است، قلم‌رویی که هر آن ِ واحد آن، جمع تناقض‌ها و تضادهای درونی و بیرونی است. به ویژه در دوره‌ی گذار از یک مرحله‌ی تاریخی به  مرحله‌ای دیگر، که تناقض‌ها و تضادها چشم‌گیر‌تر و بی تناسبی‌ها آشکارترمی‌شود؛ زمینه و زمانه برای خلق طنز، بیش از پیش فراهم می‌شود. زیرا هنگامی که زمانه دگرگون و نو می‌شود، هر چیز کهنه‌ی جامانده در گذشته، مصیبت آفرین و نیش‌خند آفرین می‌شود. برای مثال در این هنگامه است که می‌بینیم یک باره در گرما گرم پیکار برای رهایی زن، آش نذری می‌پزند؛ و یا کسی که روزها غوطه‌ور در دریای‌های نور( بحارالانوار) علامه مجلسی است، گیریم که به قول هدایت: آب این دریاها از آب یک آفتابه هم زیادتر نباشد، شب هنگام سنجش خرد ناب کانت را شخم می‌زند. در نتیجه، نیش‌خند واکنش انسان هوش‌یار در برخورد با جمع تناقض‌ها و تضادهای مصیبت آفرین است. به قول سنایی: جمع کرده است از پی خنده/ چرخ مشتی از این پراکنده

 بر این اساس می‌توان گفت، طنز، درک  و خلق تصویر هنرمندانه و نقادانه‌ی جهانی سراسر متناقض و متضاد، در قالبی نیش‌خند آمیزاست، بی آن که طنزپرداز، دمی کهنه‌گی و فنا را در ذات هر نوآمده، فراموش کند.

طنز، رهایی از منطق روزمره‌گی است. طنز پرداز به منطق و ارزش‌های حاکم بر زنده‌گی روزمره عادت نمی‌کند، زیرا آن کس که اسیر عادت و تکرار می‌شود، شاخک‌های حساس خود را برای درک این جهان غیر عادی از دست می‌دهد. طنز پرداز می‌داند که کهن الگوها و عادات دیر پا، قدرت اغواگر عظیمی را حمل می‌کنند و زنده‌گی امروز ما را به گفته‌ی توماس مان از چاه گذشته‌ها اداره می‌کنند. طنز پرداز نیک می‌داند که مردم، قربانیان و شهیدان ِ منطق ِعادت و تکرار زنده‌گی روزمره هستند. در نتیجه طنز پرداز زمین بایر زنده‌گی روزمره را شخم می‌زند و با افشاندن بذر شک و تردید، تیشه به ریشه‌ی درخت تناورعادت می‌زند و پایه‌های کاخ بی گزند

ادمه مطلب را کلیک کنید

برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه‌‌ی مطلب
طالع بینی

برای دیدن کتاب طالع بینبی ادامه مطلب را کلیک کنید

برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه‌‌ی مطلب
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید نظر یادتون نرود
آخرین عناوین
نوجه این وبلاگ وا گذار می شود لطفا از طریق نظر دهی درخواس خود را بد هید توجه
در باره ی ما و دبیرستان ما
نقش کتاب در زندگی کودکان
مطالعه ، جایگاه و اهمیت آن
چه گونه می توان کودکان را به مطالعه عادت داد
بازدید از کتاب خانه ده فجر
غذای دسته جمعی
خانه، کتاب، مطالعه
آیا همیشه وقت طلاس؟؟
ضرورت احترام متقابل
معرفی کتاب
چکونه کتاب بخا نیم؟
طنز
طالع بینی
آرشیو
بهمن 1391
برچسب ها
امکانات
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 48
بازدید کل : 8192
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content






برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب


طراحی و توسعه : بهترین طراح